اسیر

چو اسیر دام تو ام
رام تو ام
ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب
تا به سحر در سوز و گذازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
دیدگاه ها (۱)

روزی که این عکس را گرقتیم نمیدانستیم کدام یک از ما ، آن را ب...

برسان سلام مرا

باران

مرا از یاد برد آخر ولی ...

📜#غزلیات#رهی_معیری#غزل_بیست_و_ششمسزای چون تو گلی گر چه نیست ...

صید و دام و صیاد

چه گویمت که تو خود با خبر ز حال منیچو جان، ‌نهان شده در جسم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط